سلام دوستم

.
  • ۰
  • ۰

بالاخره ی جا خلوت پیدا کردیم و زیرانداز انداختیم و دراز کشیدیم

چند ثانیه بعد ی اقایی اومد و با لنگ افتاد ب جون ماشینش ک چند قدمی ما پارک بود

مهم نبود خیلی

بعد صدای ی دختر بچه ب ماشین لنگ و اقا اضافه شد

در حال تحلیل اوضاع برای قضاوت بودم ک صدای ضبط اومد

گفتم ای بابا

خب سکوت رو ترجیح میدادم ب هرچیزی

آهنگ ن بد بود ن خوب

جوری ک ما دراز کشیدیم بودیم اونا دقیقن پشت سر ما بودن,تصویر نداشتیم یعنی

کم کم صدای ضبط بلند شد و صدای بچه هم ب همون اندازه

داشت با اهنگ میخوند

گفتم صابر کاره کی هست,قشنگه,گفت ساسی هست دیگه

اما بچه جذابتر میخوند

با ی گام دیگه میخوند شعر رو ولی روی اهنگ سوار بود

مو ب مو حفظ بود و صدای قشنگی داشت

داشتیم لذت میبردیم

یکم در مورد رضا ک فردا عقدش بود و در مورد تربیت بچه ک چقدر سخت هست صحبت کردیم

اون آتیش پاره هم همه اهنگها رو از حفظ و خیلی هماهنگ و ب سبک خودش همچنان میخوند

یهو بچه گفت بابا بریم؟

گفتم ن توروخدا بمونین

ولی رفتن

وقتی داشتن دور میشدن ب باباش گفت:کاش ماشینمون ی دزدگیر داشت تا هرکی بهش دست زد بگه ای یو/ای یو

کاش رو اینقدر کشیده و از ته دل گفت ک غم گرفتم

شنیدن "کاش" های بقیه وقتی هیچ کمکی نمیتونی بهشون بکنی و خودشون هم برای رسیدن در زحمت هستن غمگین کننده هست


امیدوارم ب کاشهاتون برسین و ب زودی ارامش رو بقل کنین و از حس رضایت لبریز بشین قهرمانها


  • ۹۶/۰۶/۲۶
  • مصطفی

نظرات (۱)

  • خانه سلامتی
  • سلام به ما هم سر بزنید 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی