سلام دوستم

.
  • ۰
  • ۰

رضا داشت میرفت ترمینال تا سوار اتوبوس بشه

صابر گفت ماهم بریم؟

اومدم توی حیاط و اسمون رو نگاه کردم

ی وانت پیکان پست رو دیدم ک داشت توی ارتفاع پونزده متری پرواز میکرد میرفت

یادم افتاد وانت ماهم پرواز میکنه

مطمعن بودم ک تجربه چندبار پرواز هم باهاش داشتم

اصلن چیز عجیب غریبی نبود,فقط کافی بود سرعت رو بیشتر از هشتاد بکنی و فرمون رو ب طرف سینه ت بکشی

اومدم ب صابر گفتم بریم,با وانت میریم,پرواز میکنیم

رفتن اخل حیاط و اسمون رو نگاه کردن

هوا پر بود از ابرهای سیاه و باد تندی میومد

پرواز با وانت کنسل شد


خواب جدیدی بود

  • ۹۶/۰۷/۰۱
  • مصطفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی