سلام دوستم

.
  • ۰
  • ۰

تاب

خیلی خورد توی ذوقم

مدت زیادی بود ک چشمم دنبال ی تاب خالی توی ی پارک خلوت بود,خلوت ک ن؛خالی

هر بزرگسالی رو ک میدیم داره تاب میخوره حسرت میخوردم

همش فکر میکردم اگر سوار بشم چقدر بالا میرم و اینقدر تاب خواهم خورد ک خسته بشم

تصورش لذت داشت

هرچند نبودش کمی غمناک بود


بالاخره اون لحظه اسرار امیز رسید

توی پارک راه میرفتیم ک یهو ب زمین بازی و البته خالی رسیدیم

هیچکس نبود

زود سوار شدم و تند پا زدم و اوج گرفتم و....یهو توی دلم خالی شد,سرم یطوری شد,زود ایستادم

صابر هم ایستاد

گفت سرم گیج رفت

سر من گیج نرفت ولی حس بدی داشتم

 تاب خوردن بی لذت و غمناکی بود

  • ۹۶/۰۷/۱۰
  • مصطفی

نظرات (۱)

من ولی هنوزم لذت می برم
پاسخ:
اره مدارکش هم موجوده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی