سلام دوستم

.

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عنوان

جوراب رو داد ب پیرمرد,پیرمرد برعکسش کرد و پوشیدش
پسر ازش پرسید چرا برعکسش میکنی,گفت ب طرف نرم و پدون دوختش میپوشمش

چ نگاه جالبی

ی تیکه از فیلم بود,ی فیلم اررپایی ک ن داستانش یادم هست و ن اسمش
توی فیلم پیرمرد منزوی و نامعقول بود
و خدا میدونه چقدر ادم منزوی و نامعقول وجود داره ک هیچی ازشون نمیدونیم و دنیامون شده این معقولهای جلوی دوربین لبخند بزن
شاید جریان های فکری قویتر از چیزهایی ک میبینیم وجود داشته باشه ک انزوا اجازه نداده ببینیمشون
فعلن ک حوصله هیچکدوم نیست
ن دیده شده ن دیده نشده

ی چیزی,تا چهارده پونزده سال پیش صف نونوایی زنونه مردونه بود
ی چیز دیگه,چرا شیک بودن خونمون باید توی اولویت اول زندگیمون باشه
چیز اخر,ایران با چهار پنجتا کشور دیگه از جمله کره شمالی فقط ی روز تعطیلی توی هفته دارن
هرچند مغازه داری کار ب تعطیلات نداره,برا کارمندها میگم ک ب حقوق از دست رفتشون فکر کنن,چقدم کار میکنن,اصلن برا اوناهم نگفتم,اعتراض کردم ب کار در مغازه ک حتی از کره شمالی هم تعطیلیش کمتره

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰
دیروز صبح ی بسته دستمال کاغذی گرفتم
پشتش نوشته بود ۳۶۷۰
گفت فلانی قابل نداره میشه ۲۵۰۰

دیروز عصر از جای دیگه دوتا شیر گرفتم
روش نوشته بود ۲۴۰۰
گفت فلانی قابل نداره و ۵۴۰۰ از کارتم کشید


  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

x=4

معلم صداش کرد و بردش پای تخته

گفت بنویس x-3=1 ,حالا حسابش کن

سوم هنرستان

دوستم بود

سوم راهنمایی باهاش هم کلاس بودم,والده فرهنگی و معدل هیجدهی بود

هنرستان شده بودیم یار غار هم

خلاصه,نتونست

من چشام داشت گرد میشد

با زرنگی و پررویی خودش قضیه رو سرهم اورد

اخرای سال تحصیلی رسیده بودیم ب مشتق,با اون فرمول کسری مسخرش

ب سه ثانیه ج رو میگفت

گفت میره کلاس فلانی

دو روز قبل از امتحانا منم برد با خودش

ی جلسه یکساعت و نیمه

نمونه سوالها و طرز حل کردنشون رو نشون دادن

با اینکه پایانی بود من ریاضی رو شدم هیجده

شبیه تردستی بود

ولی ج میداد

دوستم هم شونزده اینا شد

ولی فقط توی ریاضی موفق بودیما,من دوتا اوردم اونم یه دونه فکر کنم ک با تکماده رفع و رجوع شد

تا کارشناسی با دوستم بودم,بهم چسبیده بودیم

شاخ بقیه درسهای محاسباتی رو هم با همون تردستیا دونه دونه میشکست

البته ب روشهای خودش ک برای اینجاهایی ک ما درس میخوندیم بسنده بود

خلاصه الان فلان مرحله دکترا هم قبول شده  انگاری

X-3=1


الان ک این برنامه های کنکور رو میبینم یاده اونموقع و اون کلاس ریاضی میوفتم

حرفاشون شبیه هم هست

نمیدونم و نمی خوام ارزش گذاری کنم سیستم های رسیدن ب جوابشون رو

ولی با اصل کارشون مشکل دارم

برام مسخره و خنده داره

مثل این میمونه ک:

_فلانی رفتی اون باجه تلفن بکنی اینطوریش بکن فلان چیزو بکن توش تا بوقش ازاد بشه

_فلانی نوبت گرفتی شلوغ بود اونو بذار جیبت و شروع کن روی زمین و باجه ها و احیانن سطل رو گشتن ک ی نوبت جلوتر پیدا کنی,پیدا هم نکردی وایسا دم باجه ها ی شماره رو خوند کسی بلند نشد تو سریع بلند شو فیشت رو بذار روی صندوق,گفت نوبتت ی موشت کاغذ پاره نشونش بده بگو عذر میخوام پاره ش کردم

_فلانی میری مسافرت پدرخانمت رو هم ببر غذا و هتل رو حساب کنه

قربون مثالهام

 میخواستم طوری برم جلو ک بچسبونمش باینکه خب اقاجون وقتی همه جا جار زدین این خیمه شب بازیا و تردستیاتون رو همه میفهمم و سوراخ دعارو کپ میکنن ک

چندوقت دیگه سبک سوالارو عوض میکنن تا این روش های طلاییتون ب درد عمه تون بخوره

بله شماهم علیل نیستین,سر شمارو بزنن دوتا سردیگه درمیارین

اما این قضیه تا کجا پیش خواهد رفت

اگر دوسال پیش کسی میتونست بدون این روشها رتبه خوب بیاره بنظرتون حالا و در اینده هم کسی میتونه بدون شرکت توی این کلاسهای شامورتی بازی رتبه بیاره

"فرصت برابر"

ریدین

اینا ک میارین شبکه ملی همش دارن بسته های خودشون رو تبلیغ میکنن

فکر کردین اینارو اوردین و عدالت گستری کردین

ن

بازارشون رو داغ کردین,ب کاسبی مسخره شون رونق دادین

من از این لجم گرفته ک چار روز دیگه والده بچه ها گیر میده باید عسلمون رو)شایدم عسلامون( بنویس کلاس فلان

اصلن فک نکنم اونم بگه,مدرسه ها پیش پیش ثبتنام و پولش رو میستانن

ماهم ک بچه دوست,عسلمون هم حساس,نمیشه ک دوستاش برن کلاس این نره

پولمون کجا بوده

پول باشه اشکال نداره,بره اینقد درس بخونه ک هلاک بیاد خونه فقط بوس کنه بخوابه

من ک اصلن حوصله جمله ی "یکم با این بچه بازی کن خب باباشی,منم چل شدم از صبح بسکن باهاش سرکله زدم" رو ندارم

اه لعنتی

چی میگم

اقا این فرصت برابر و گزینه برتر خیلی خوبه

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

چشمان خان

اسم استندلی کوبریک ک میاد این مضمون میاد توی ذهنم ک :"واقعیت چیزیه ک توی ذهنت هست"

خب یکم عجیبه,تا درخشش رو ازش نبینی جا نمیوفته این جمله برات,the shining

و حالا هم سعی میکنم چشمان فلان رو با همین جمله تحلیل کنم, Eyes Wide Shut

تحلیل منظورم حضم کردن هست

ولی باز نمیفهممش

کلن خدایان خان رو متوجه نمیشم

خان ی ادم هست ک الان دربند خدمته,ب قول خودش اسارت

و استندلی کوبریک هم خدای سینماش هست


سی و هشت روز هست ک رفته



  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

عنوان

چقدر مجری دلنشین بود
همون پزشک معروف سریال ساختمان پزشکان
ولی وقتی موضوع رو گفت گیج شدم
دوقلوهایی ک همزمان بدنیا میان چون بهم چسبیدن
اما چطور میتونه مهمونشون این دوقلوها باشه
اونا ک خیلی سال پیش همه براشون دعا میکردن
اونا ک برای جراحی رفتن خارج
اونا ک بزرگ بودن و توی مصاحبه انگلیسی صحبت میکردن
اونا ک زیاد می خندیدن
و در نهایت ترجیح دادن کسی جدا بودنشون رو نبینه

بالاخره اومدن,لاله و لادن نبودن,دوتا پسر بچه بودن ک جدا و درسلامت بودن

چقدر لاله و لادن مظلوم بودن
  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

عنوان

اینقدر ادامه میدی تا حال خودتو بقیه بد بشه

غر غر غر

وقتی قشنگ حس کردی ک موفق شدی توی حال بهم زدن بقیه حس رضایت بهت دست میده

میگی اره بالاخره حرف منو شنیدن


  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

ی عصر خوب

عصر یکم هله هوله برداری بریزی توی کوله با زیرانداز,راه بیوفتی بری

اگه جای جدید باشه ک چ بهتر

هرجا دیدی ویوش خوبه بشینی و با هله هوله ها و دیدزدن تن کوه ک اصلن هم لخت نیست سرگرم بشی

هوا هی رو ب خنکی میره

هی کیف میکنی

یادم رفت بگم ک وسط هفته هست و فقط خودتی و خیلی چیزا جز ادمهایی ک ب انتخاب تو نیستن

خورشید پایین میاد,راه میوفتی,نور زاویه پیدا میکنه,قشنگ میشه کوه

چقد خوبه



  • مصطفی