اونجا ک پولاد کیمیایی زحاک بود و گفت ب مار چپم....

بعضی فکرها ادم رو از پا درمیارن,مثلن فکر ب گذشته ی از دست رفته
البته از پا دراومدن کار هرکسی نیست و شاید توی هر هزار نفر ینفر اینطوری باشه
درسته ک از پا در نمیای اما درجه ای از درد رو حس میکنی,بخاطر همین هست ک میگن در لحظه زندگی کن
این در لحظه زندگی کن چهار کلمه ای هم پیچیده تر از این حرفاست
خیلی لحظات برای کمتر شدن درد در اینده زندگی میکنی,ب لحظه ای ک دیگه این لحظه نیست,جمله این نیز بگذرد معروف
حالا معنی واقعی این چهار کلمه چیه نمیدونم,هدف از گفتن این چهار کلمه همیشه یک کلمه ست：بیخیال
بیخیالی طی کردن از عرفان های زیاد توصیه شده ی ماست
توی بیخیالی ی نیشخند طعنه امیز وجود داره ک میگه اره بیا بزن اگر با زدن دلت خنک میشه
ولی اون چهار کلمه ای بهش میخوره ک توش خنده باشه و ارامش و پذیرفتن و خلاصه ی چیز نشدنی
اینطوریا
اینده رو نگفتم
اینده بسته ب مسعولیتهات و شرایطت میتونه ترسناک و دلشوره اور یا بی اهمیت باشه
اول متن با خودم گفتم برای تو ک واقعن مهم نیست,ولی الان یاده دیروز افتادم
دیروز دوتا دختر بچه راهنمایی دیدم ک خیلی زیاد خاص تیپ زده بودن و اون یکی ک با گوشی داشت حرف میزد میخواست پسره رو از پشت تلفن یقه کنه ک گربه رو دم حجله کشته باشه,خلاصه,گفتم نوه ها چطوری میشن سن اینا بشن؟یکم نگران شدم اما یادم اومد ک کسای دیگه باید نگرانشون باشن,ب من چه
حالا جا داره یادی کنیم از عزیزایی ک مسعولیت خانواده دارن و نگرانی ها توی دلشون خونه زدنو قرار نیست برن
ب هر حال ب هر دلیل الان توی این شرایطن و ب اینکه چرا این شرایطو ب وجود اوردن و یا هرچی کاری نداریم
با قاتل زنجیره ای های توی فیلم همزاد پنداری میکنیم با این بیچاره ها ن,واقعن ک
حالا گربه از حول حلیم افتاده توی دیگ,نباید بگیم آخی حیوونی؟
مثال بود,مگرنه ن حلیمی بوده ن حولی ,و شاید بوده و بماچه,ما فقط میگیم آخی حیوونی

چقد مردم گربه دوست شدن راستی,درسته ک نظرم در مورد گربه بهتر شده اما همچنان ناخوشاینده برام
کی بود داشت از پا در میومد؟
خدایی من ک نبودم
حالا هرکی بود,اونم حیوونی