سلام دوستم

.
  • ۰
  • ۰

عنوان

گل و گیاه ب دست من نمیاد زیاد
چ برای خودم وقتی تکثیر بکنم یا گلدونشون رو جابجا کنم چ برای دیگران ک بهشون بدم
امار خیلی بالایی دارم,پنجتا از اونایی ک ب دیگران دادم خشک شده و برای خودم هم تعدادش رو نمیدونم
تکثیر یا ب نوعی تولید از علاقه مندیهام هست)فکرکنم اکثرن اینطورن( ک باید در همه زمینه ها بیخیالش بشم
  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

تحمل

درسته ک بگیم استانه تحمل ها پایین اومده؟
عرض میکنم در چ مواردی
مثلن
مقایسه کنید در زدن در گذشته و حال رو,قبلن ما فقط زنگ داشتیم و تا بیان و در رو باز کنن کلی طول میکشید,البته اونموقع نمیگفتیم طول کشید,عادی بود,الان زنگ میزنی و تصویرت رو میبینه و باز میکنه و اگر بیشتر از بیست ثانیه بشه فشار ارواره هات شروع میشه
برقراری ارتباط با ادمها هم,قبلن دلت میخواست با فلانی حرف بزنی,باید جایی میبودی ک تلفن میبود و وقتی تلفن میکردی ک اصطلاحن بهش تایم مناسب میگفتن و حتی قبلترش نامه مینوشتن ,حالا توی تلگرام پیام میدی,نیم ساعت میگذره و هنوز سین نکرده,کلافگی کم کم میاد سراغت,اس میدی,ج نمیده,بعد از اینکه تحملت تموم شد زنگ میزنی و سه تا بوق اول رو ج نداد دیگه قطع میکنی و فشار ارواره هات و چهارتا فحش شروع میشه

یکی این مسعله و مسعله بعدی اینکه چقدر ما در دسترسیم
ناجالبه
و چقدر انتظار داریم بقیه مدام در دسترس باشن,توقع داریم و حقمون میدونیم و کاملنهم عادی هست برامون,این ناجالبتر هست
فرض کنید فردی ک باهاش ارتباط دارید یهو میشه فردی در بیست و چند سال گذشته ک وقتی پاشو از خونه میذاشت بیرون خارج از دسترس میشد تابره محل کارش,تازه اگر محل کارش تلفن داشت
چقدر بده ک اینقدر  برامون تبدیل ب عرف شده این در دسترس بودن بقیه و خودمون
سخت هست ک مقاومت کرد و در دسترس نبود
سخت هست ک مقاومت کرد و توقع در دسترس بودن نداشت
در چند سال اینده چطور خواهیم شد؟
با همین سرعت استانه تحملمون رو از دست میدیم در این موارد یا  چی؟
  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

یک نوع برخورد، واکنش ب رویدادهای مهم روز هست

یک نوع دیگه عدم واکنش ب رویدادها

یک نوع دیگه، واکنش شخصی ب رویدادها هست,یعنی هر رویدادی ک برای فرد مهم باشه مورد واکنش قرار میگیره ن ب صرف مهم بودن برای بقیه


حالا این سه حالت رو توی دستگاه دوحالتی خوب و بد قرار میدیم

و در نهایت نتیجه میگیریم خودمون بهترین حالت و عمل رو داریم



  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

عنوان

ی سیستم وقتی یهو خلا محتوا پیدا بکنه هر محتوایی رو میپذیره
بعضی اوقات از بعضی سیستمها متعجب میشیم ک چرا همچین محتوای فلانی رو پذیرفته و تنها زمانی متوجه این چرا میشیم ک سیستممون دچار خلا یهویی شده باشه

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

وقتشه

بیاین بریم توی "وقتشه" ثبت نام کنیم D:

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

اون ظرفا رو ک نساختین لااقل ی چیزی درست کنین سیستم شنوایی رو ب اختیارمون در بیاره
والا زشته,اینهمه ایده و اختراع محیرالعقول بعد نیاز ب این مهمی هنوز روی زمین مونده باشه
مسخره بازی در نیارین بگین بیا درست کردیم بعد دوتا چوب پنبه بکنین توی گوشمون یا ی روگوشی گنده بزارین روی سرمون
ی چیز درست حسابی ک از چشم نامحرم محفوظ باشه و علاوه بر کنترل با دکمه ها از طریق گوشی هوشمند و ایناهم قابل کنترل باشه
اگر ی فیلتر فرکانسی هم روش گذاشتین ک ب قول معروف شخصی سازیش کنیم دیگه خیلی حال دادین
فراموش نکنین ک ارزون باشه و بازار رو باهاش اشباع کنین

_لرن هاردی همراه با تیم ازمایش بمب
محقق:اینارو بذارین توی گوشتون
_همه میذارن
هاردی خطاب ب محقق:اینا برای چیه؟
محقق:اینارو خودم اختراع کردم,جلوی صدای انفجار رو میگیره
_هاردی از گوشش در میاره و خطاب ب محقق:نمیخوام

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

سر سفره

خب چرا ظرفهای غذا بدون صدا اختراع و تولید نمیکنین

ن ظرف پلاستیکی

ی چیزی ک حس خوب داشته باشه

تغییر هم زیاد نداشته باشه

دنبال تغییر بودیم میرفتیم چوب چینی دست میگرفتیم

تغییر مثل لاستیکهای تویوپ های قدیمی ک ب لاستیک های تویوپ لس تبدیل و همه گیر شد

لطفن ظرف غذا بی صدا تولید و بازار رو باهاش اشباع کنید,فعالیتهای حقوق بشری طلبتون

  • ۰
  • ۰

عنوان

جوراب رو داد ب پیرمرد,پیرمرد برعکسش کرد و پوشیدش
پسر ازش پرسید چرا برعکسش میکنی,گفت ب طرف نرم و پدون دوختش میپوشمش

چ نگاه جالبی

ی تیکه از فیلم بود,ی فیلم اررپایی ک ن داستانش یادم هست و ن اسمش
توی فیلم پیرمرد منزوی و نامعقول بود
و خدا میدونه چقدر ادم منزوی و نامعقول وجود داره ک هیچی ازشون نمیدونیم و دنیامون شده این معقولهای جلوی دوربین لبخند بزن
شاید جریان های فکری قویتر از چیزهایی ک میبینیم وجود داشته باشه ک انزوا اجازه نداده ببینیمشون
فعلن ک حوصله هیچکدوم نیست
ن دیده شده ن دیده نشده

ی چیزی,تا چهارده پونزده سال پیش صف نونوایی زنونه مردونه بود
ی چیز دیگه,چرا شیک بودن خونمون باید توی اولویت اول زندگیمون باشه
چیز اخر,ایران با چهار پنجتا کشور دیگه از جمله کره شمالی فقط ی روز تعطیلی توی هفته دارن
هرچند مغازه داری کار ب تعطیلات نداره,برا کارمندها میگم ک ب حقوق از دست رفتشون فکر کنن,چقدم کار میکنن,اصلن برا اوناهم نگفتم,اعتراض کردم ب کار در مغازه ک حتی از کره شمالی هم تعطیلیش کمتره

  • مصطفی
  • ۰
  • ۰
دیروز صبح ی بسته دستمال کاغذی گرفتم
پشتش نوشته بود ۳۶۷۰
گفت فلانی قابل نداره میشه ۲۵۰۰

دیروز عصر از جای دیگه دوتا شیر گرفتم
روش نوشته بود ۲۴۰۰
گفت فلانی قابل نداره و ۵۴۰۰ از کارتم کشید


  • مصطفی
  • ۰
  • ۰

x=4

معلم صداش کرد و بردش پای تخته

گفت بنویس x-3=1 ,حالا حسابش کن

سوم هنرستان

دوستم بود

سوم راهنمایی باهاش هم کلاس بودم,والده فرهنگی و معدل هیجدهی بود

هنرستان شده بودیم یار غار هم

خلاصه,نتونست

من چشام داشت گرد میشد

با زرنگی و پررویی خودش قضیه رو سرهم اورد

اخرای سال تحصیلی رسیده بودیم ب مشتق,با اون فرمول کسری مسخرش

ب سه ثانیه ج رو میگفت

گفت میره کلاس فلانی

دو روز قبل از امتحانا منم برد با خودش

ی جلسه یکساعت و نیمه

نمونه سوالها و طرز حل کردنشون رو نشون دادن

با اینکه پایانی بود من ریاضی رو شدم هیجده

شبیه تردستی بود

ولی ج میداد

دوستم هم شونزده اینا شد

ولی فقط توی ریاضی موفق بودیما,من دوتا اوردم اونم یه دونه فکر کنم ک با تکماده رفع و رجوع شد

تا کارشناسی با دوستم بودم,بهم چسبیده بودیم

شاخ بقیه درسهای محاسباتی رو هم با همون تردستیا دونه دونه میشکست

البته ب روشهای خودش ک برای اینجاهایی ک ما درس میخوندیم بسنده بود

خلاصه الان فلان مرحله دکترا هم قبول شده  انگاری

X-3=1


الان ک این برنامه های کنکور رو میبینم یاده اونموقع و اون کلاس ریاضی میوفتم

حرفاشون شبیه هم هست

نمیدونم و نمی خوام ارزش گذاری کنم سیستم های رسیدن ب جوابشون رو

ولی با اصل کارشون مشکل دارم

برام مسخره و خنده داره

مثل این میمونه ک:

_فلانی رفتی اون باجه تلفن بکنی اینطوریش بکن فلان چیزو بکن توش تا بوقش ازاد بشه

_فلانی نوبت گرفتی شلوغ بود اونو بذار جیبت و شروع کن روی زمین و باجه ها و احیانن سطل رو گشتن ک ی نوبت جلوتر پیدا کنی,پیدا هم نکردی وایسا دم باجه ها ی شماره رو خوند کسی بلند نشد تو سریع بلند شو فیشت رو بذار روی صندوق,گفت نوبتت ی موشت کاغذ پاره نشونش بده بگو عذر میخوام پاره ش کردم

_فلانی میری مسافرت پدرخانمت رو هم ببر غذا و هتل رو حساب کنه

قربون مثالهام

 میخواستم طوری برم جلو ک بچسبونمش باینکه خب اقاجون وقتی همه جا جار زدین این خیمه شب بازیا و تردستیاتون رو همه میفهمم و سوراخ دعارو کپ میکنن ک

چندوقت دیگه سبک سوالارو عوض میکنن تا این روش های طلاییتون ب درد عمه تون بخوره

بله شماهم علیل نیستین,سر شمارو بزنن دوتا سردیگه درمیارین

اما این قضیه تا کجا پیش خواهد رفت

اگر دوسال پیش کسی میتونست بدون این روشها رتبه خوب بیاره بنظرتون حالا و در اینده هم کسی میتونه بدون شرکت توی این کلاسهای شامورتی بازی رتبه بیاره

"فرصت برابر"

ریدین

اینا ک میارین شبکه ملی همش دارن بسته های خودشون رو تبلیغ میکنن

فکر کردین اینارو اوردین و عدالت گستری کردین

ن

بازارشون رو داغ کردین,ب کاسبی مسخره شون رونق دادین

من از این لجم گرفته ک چار روز دیگه والده بچه ها گیر میده باید عسلمون رو)شایدم عسلامون( بنویس کلاس فلان

اصلن فک نکنم اونم بگه,مدرسه ها پیش پیش ثبتنام و پولش رو میستانن

ماهم ک بچه دوست,عسلمون هم حساس,نمیشه ک دوستاش برن کلاس این نره

پولمون کجا بوده

پول باشه اشکال نداره,بره اینقد درس بخونه ک هلاک بیاد خونه فقط بوس کنه بخوابه

من ک اصلن حوصله جمله ی "یکم با این بچه بازی کن خب باباشی,منم چل شدم از صبح بسکن باهاش سرکله زدم" رو ندارم

اه لعنتی

چی میگم

اقا این فرصت برابر و گزینه برتر خیلی خوبه

  • مصطفی